کد مطلب:152151 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:203

رویای ابن رباح قاضی
در بحار است كه از «ابن رباح قاضی» پرسیدند: چرا كور شدی؟ گفت: در جبهه ی كربلا بودم و جنگ نكردم. پس از آن شخصی مهیبی را در خواب دیدم كه گفت: حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را اجابت كن! گفتم: نمی توانم.

اما او مرا كشید و نزد آن حضرت برد و دیدم كه ایشان غمناك هستند. و حربه ای در دست دارند و جلو ایشان نطعی گسترده شده است و فرشته ای با شمشیری از آتش ایستاده است و گردن مردم را می زند و آنها آتش می گیرند و می سوزند و باز زنده می شوند و او باز آنها را می كشد.

من گفتم: السلام علیك یا رسول الله! به خدا سوگند من نه شمشیر و نه نیزه و نه تیر


بكار نبردم. فرمودند: سیاهی لشكر شدی! پس مرا گرفتند و از خونی كه در طشت بود، به چشمم كشیدند و چشمم سوخت و چون بیدار شدم، كور بودم!

سید ابن طاوس قدس سره این قضیه را با اندك اختلافی در ملهوف آورده است. [1] .


[1] ترجمه ي دارالسلام نوري، ج1، ص 223 - معالي السبطين ج 2، ص 145.